نمیدانم چرا وقتی
دلم درگیر یادتوست
هوا دلگیر و بارانیست
صدای رعد هم جاریست
نه رویایی نه کابوسی
هر آنچه هست بیداریست
نمکدان میشود ابر و
نمک روی زخم دلم
و این آغاز یک موضوع تکراریست
هنرها دارد این باران
از آن لحظه که می بارد
تبم در گریه میسوزد
تحمل کینه می توزد
تنم طبق معمول همیشه
پیله ای افسوس می دوزد
دلم هر روز و هر لحظه دلتنگ یاد توست
:: برچسبها:
شعر,
|